بی خبری



لولا تکثیر فی کلامکم ، و تمریج فی قلوبکم ، لرایتم ما اری ، و لسمعتم ما اسمع » اگر نبود پر حرفیها و حرفهای اضافی شماو اگر نبود تمریج در دل شما (که دلتان حالت چمن را دارد و هر حیوانی در آن می‌چرد ) ، می‌توانستید آنچه را که من می‌بینم ببینید و صداهایی را که من می‌شنوم بشنوید .


میتوانی تو ز خورشید این صفتها کسب کرد 
روشن است و بر همه تابان وخود یکتاستی 



می توانی از رهی آسان شدن بر آسمان 
راست باش و راست رو کانجا نباشد کاستی 
 


زین سخن بگذر که این مهجور اهل عالمست 
راستی پیدا کن و این راه رو گر راستی
 

هر چه بیرون است از ذاتت نیابد سودمند 
خویش را کن ساز اگر امروز و گر فرداستی 


خواهشی اندر جهان هر خواهشی را در پی است  
خواهشی را جو که بعد از وی نباشد خواستی


عجب شعر زیبایی از قیصر امین پور دیدم:


چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟

بیایید از عشق صحبت کنیم

 

تمام عبادات ما عادت است،

به بی عادتی کاش عادت کنیم

 

چه اشکال دارد پس از هر نماز،

دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟

 

به هنگام نیت برای نماز،

به آلاله ها قصد قربت کنیم

 

چه اشکال دارد که در هر قنوت،

دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟

 

چه اشکال دارد در آیینه ها،

جمال خدا را زیارت کنیم؟

 

مگر موج دریا ز دریا جداست؟

چرا بر یکی حکم کثرت کنیم؟

 

پراکندگی حاصل کثرت است،

بیایید تمرین وحدت کنیم

 

وجود تو چون عین ماهیت است،

چرا باز بحث اصالت کنیم؟

 

اگر عشق خود علت اصلی است،

چرا بحث معلول و علت کنیم؟

 

بیا جیب احساس و اندیشه را،

پر از نقل مهر و محبت کنیم

 

پر از گلشن راز، از عقل سرخ،

پر از کیمیای سعادت کنیم

 

بیایید تا عین عین القضات،

میان دل و دین قضاوت کنیم

 

اگر سنت اوست نو آوری،

نگاهی هم از نو به سنت کنیم

 

مگو کهنه شد رسم عهد الست

، بیایید تجدید بیعت کنیم

 

برادر چه شد رسم اخوانیه؟

 بیا یاد عهد اخوت کنیم

 

بگو قافیه سست یا نادرست،

همین بس که ما ساده صحبت کنیم

 

خدایا دلی آفتابی بده،

که از باغ گلها حمایت کنیم

 

رعایت کن آن عاشقی را که گفت:

بیا عاشقی را رعایت کنیم


ملاصدرا می گوید :
 
خداوند بی‌نهایت است و لامکان و بی زمان
 
اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود
 
و به قدر نیاز تو فرود می‌آید،
 
و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،
 
و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود،
 
و به قدر نخ پیر ن دوزنده باریک می‌شود،
 
و به قدر دل امیدواران گرم می‌شود.  
  
پــدر می‌شود یتیمان را و مادر.
 
برادر می‌شود محتاجان برادری را.   
 
همسر می‌شود بی همسر ماندگان را.   
  
طفل می‌شود عقیمان را.
 
امید می‌شود ناامیدان را.   
 
راه می‌شود گم‌گشتگان را.
 
نور می‌شود در تاریکی ماندگان را.   
 
شمشیر می‌شود رزمندگان را. 
 
عصا می‌شود پیران را.
 
عشق می‌شود محتاجانِ به عشق را.
 
خداوند همه چیز می‌شود همه کس را
 
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
 
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
 
بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا!
 
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
 
و زبان‌هایتان را از هر گفتار ِناپاک،
 
و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار.
 
و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها، ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!
 
چنین کنید تا ببینید که خداوند،
 
چگونه بر سفره‌ی شما، با کاسه‌یی خوراک و تکه‌ای نان می‌نشیند
 
و  بر بند تاب، با کودکانتان تاب می‌خورد،
 
و در دکان شما کفه‌های ترازویتان را میزان می‌کند
 
و "در کوچه‌های خلوت شب با شما آواز می‌خواند"
 
مگر از زندگی چه می‌خواهید،
 
که در خدایی خدا یافت نمی‌شود، که به شیطان پناه می‌برید؟
 
که در عشق یافت نمی‌شود، که به نفرت پناه می‌برید؟
 
که در سلامت یافت نمی‌شود که به خلاف پناه می‌برید؟
 
قلب‌هایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید.
 
زیرا که عشق چون عقاب است. بالا می‌پرد و دور.
 
بی اعتنا به حقیران ِ در روح
 
کینه چون لاشخور و کرکس است
 
کوتاه می‌پرد و سنگین. جز مردار به هیچ چیز نمی‌اندیشد.
 
بـرای عاشق، ناب ترین، شور است و زندگی و نشاط.
 
برای لاشخور،خوبترین،جسدی ست متلاشی
 .ملاصدرا می گوید :
 
خداوند بی‌نهایت است و لامکان و بی زمان
 
اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود
 
و به قدر نیاز تو فرود می‌آید،
 
و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،
 
و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود،
 
و به قدر نخ پیر ن دوزنده باریک می‌شود،
 
و به قدر دل امیدواران گرم می‌شود.  
  
پــدر می‌شود یتیمان را و مادر.
 
برادر می‌شود محتاجان برادری را.   
 
همسر می‌شود بی همسر ماندگان را.   
  
طفل می‌شود عقیمان را.
 
امید می‌شود ناامیدان را.   
 
راه می‌شود گم‌گشتگان را.
 
نور می‌شود در تاریکی ماندگان را.   
 
شمشیر می‌شود رزمندگان را. 
 
عصا می‌شود پیران را.
 
عشق می‌شود محتاجانِ به عشق را.
 
خداوند همه چیز می‌شود همه کس را
 
به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
 
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
 
بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا!
 
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
 
و زبان‌هایتان را از هر گفتار ِناپاک،
 
و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار.
 
و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها، ناراستی‌ها، نامردمی‌ها!
 
چنین کنید تا ببینید که خداوند،
 
چگونه بر سفره‌ی شما، با کاسه‌یی خوراک و تکه‌ای نان می‌نشیند
 
و  بر بند تاب، با کودکانتان تاب می‌خورد،
 
و در دکان شما کفه‌های ترازویتان را میزان می‌کند
 
و "در کوچه‌های خلوت شب با شما آواز می‌خواند"
 
مگر از زندگی چه می‌خواهید،
 
که در خدایی خدا یافت نمی‌شود، که به شیطان پناه می‌برید؟
 
که در عشق یافت نمی‌شود، که به نفرت پناه می‌برید؟
 
که در سلامت یافت نمی‌شود که به خلاف پناه می‌برید؟
 
قلب‌هایتان را از حقارت کینه تهی کنید و با عظمت عشق پر کنید.
 
زیرا که عشق چون عقاب است. بالا می‌پرد و دور.
 
بی اعتنا به حقیران ِ در روح
 
کینه چون لاشخور و کرکس است
 
کوتاه می‌پرد و سنگین. جز مردار به هیچ چیز نمی‌اندیشد.
 
بـرای عاشق، ناب ترین، شور است و زندگی و نشاط.
 
برای لاشخور،خوبترین،جسدی ست متلاشی
 .


أنا خلیفةُ رسولِ اللّه ِ و وزیرُهُ و وارِثُهُ، أنا أخو رسولُ اللّه ِ و وصیُّهُ و حبیبُهُ، أنا صَفِیُّ رسولِ اللّه ِ و صاحِبُهُ ، أنا ابنُ عمِّ رسولِ اللّه ِ و زوجُ ابنتِهِ و أبو وُلْدِهِ ، أنا سیّدُ الوصیّینَ و وصیُّ سیّدِ النّبیّینَ ، أنا الحُجّةُ العظمى و الآیةُ الکبرى و المَثَلُ الأعلى و بابُ النّبیِّ المصطفى ، أنا العُرْوَةُ الوُثْقى و کلمةُ التّقوى و أمینُ اللّه ِ ـ تعالى ذِکْرُهُ ـ على أهلِ الدُّنیا .

امام على علیه السلام :من جانشین رسول خدا و وزیر و وارث او هستم؛ من برادر رسول خدا و وصىّ و دوست او هستم؛ من برگزیده رسول خدا و یار و همدم او هستم؛ من پسر عموى رسول خدا و داماد و پدر فرزندان او هستم؛ من سرور اوصیا و وصىّ سرور پیامبرانم؛ من حجّت عُظمى و آیت کبرى و نمونه والا و دروازه پیامبر مصطفى هستم؛ من دستاویز استوار و کلمه تقوا و امین خداوند متعال بر مردم دنیا هستم.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها